romina

یک سال و پنج ماهگی رومینا جونمممم

الان که این مطلب رو مینویسم رومینا جونم توی یک سال پنج ماهگیه پنجا ماه پیش یه تولد با مزه مامان رویا براش گرفت و کلی به همه ما خوش گذشت توی یک سالگی رومینا جان نمیتونست راه بره ولی درست یه یه مهی بعد از تولدش شروع کرد به راه رفتن و کلی شیطونی کردن باورتون نمیشه اینا تنها خاطرات شیرینیه که هر بار با بیاد اوردنشون ذوق مرگ میشم یجورایی خیلی دوسش دارم خیلی عاشقتم نفس خاله میپرستمت
11 آذر 1395

شش ماهگی

  سلاممممم این عکس عشقم توی شش ماهگیه  (نمیدونید چقد شیرینه چه شیرین کاریایی میکنه عاشقشممممممم!!!!! تازه دندونم در اورده دو تا خیلی وقته تقریبا ) ...
5 آذر 1394

بدون عنوان

رومینا خاله محیات امسال کنکور داره خاله از اونجایی که منو میشناسی راسیتش حسش نیس که درس بخونم عزیز دلم تو که دلت پاکه و هیچی توش نیست و خدا از همه چیز بیشتر میخوادت ازش بخواه من نخونده رشته مورد نظرمو قبول شم همه چی به خوبیو خوشی تموم شه مطمینم اگه تو بخوای میشه خاله جونم از تموم وجود میبوسمت البته به شرطی که برام از تموم وجود دعا کنی ......شوخی کردم بابا من همه جوره عاشقتممممممممممممممممممممممممممممممم
12 مهر 1394

بدون عنوان

دختر عزیزم امروز سه ماه و سیزده روزته و تونستی برای اولین بار غلت بزنی وای چقدرم از این کارت لذت میبردی خونه مامانی بودیم و هرچی میخوابوندیمت دوباره به پهلو میشدی و میغلتیدی و کلی هم جیغ میزدی و میخندیدی و مامانی عاشقه این کاراتم شیرین عسلممممممممم
7 مهر 1394

بدون عنوان

  خاله رومینا اخه من نمیدونم تو کجات شکل پسراس ؟؟؟ اقا ما هر موقع این فینگیلیو با خودمون بردیم بیرون همه هی پرسیدن پسرتون چن سالشه پسرتون چن سالشه اخه من نمیدونم ینی مردم شما تا حالا دختر خانمی که موهاشو پسرونه زده باشه ندیدید حالا فک کنید نی نیه ما هم رفته ارایشگاه پسرونه کوتاه کرده   البته ما خودمونم گاهی وقتا شک میکنیم اخه از بس شیطون بازی در میاری که واقعا از ظرفیت یه دختر خانم بعیده ولی باز اینقد عشوه های ناز میای و کلیم شیرین بازی در میاری که تکلیفه همه رو مشخص میکنه در کل باس بگم خیلی عسلی رومینا جونم عاشقتیم ما ...
28 شهريور 1394

اولین ها

دختر گلمون امروز تونست اسباب بازیش و بدون اشتباه به سمت دهنش ببره و کلی ذوق کرد ومثل دفعات قبل اونو به صورتشنمیزد و گریه کنه   یکی دیگه از چیزایی که علاوه بر تشک بازیت خیلی دوست داری اینه که یه پتوی نرم بندازم روت شروع میکنی کلی باهاش بازی کردن میندازیش روی صورتت برمیداری و از اون جیغای خوشکل میکشی اگرم تلوزیون رو واست روشن کنم که دیگه هیچی اون موقعست که من میتونم به کارام برسم ...
27 شهريور 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به romina می باشد