romina

همینطوری با عقشم

رومینا جون خالش یه چن روزیه که یاد گرفته صداشو بده بیرون و صدای خودشو بشنوه نمیدونین با این کارا چه کیفی میکنه تازه برخلاف سنش که هنوز برای غلت زدن زوده رومینا خانمی تونسته غلت بزنه و همه مونو کلی متعجب کرده اصلا کلا تموم کاراش به سن و سالش نمیاد کم مونده بخواد کارای بزرگونه هم انجام بده والااا راسی باید بگم بعد از اون همه شوق و ذوق واسه گوشواره گوش رومینا کردن مامانش فک کرده گوشش درد میگیره گوشوارشو در اورده و گوش رومینا خانم بسته شده حالا این ینی چی؟؟؟؟   ینی دوباره باید نازه باباشو بکشیم و راضیش کنیم که دختر باید گوشاش سوراخ باشه دوباره از نو ...
14 شهريور 1394

رومینا جونم با گوشواره

بالاخره بعد از کلی چونه زدن با بابای رومینا بالاخره راضی شدن برن گوششو سوراخ کنن و الانم اینگار نه اینگار چیزی شده بچمون از قبلشم بیشتر داره میخوابه ایشالا در ادامه عکسای سیسمونیشو هم خواهم گذاشت ...
4 مرداد 1394

در مورد رومینا

رومینا یه فرشته کوچولو که تقریبا اواخر مهر سال 93 خواهر فهمید که اونو بارداره و الانم که اواخر تیر 94 هستیم رومینا جونم یک ماهو هفت روزشه روز 24/خرداد/94 دنیا اومد و چه دنیا اومدن سختی داشت علاوه بر اینکه سر زایمان کلی مامانیشو اذیت کرد تقریبا یه هفته توی nicu بود و تو این مدت تموم خونواده مامانیش و باباییش یه چشمشون اشک و یه چشمشون خون بود واسه همین رومینا دیگه از قبلشم عزیز تر شد و سر بغل کردنش دعواس حالا هم تصمیم گرفتم یه وبلاگ بسازم و این عشقی که ما هممون بهش داریمو یه جورایی به اشتراک بزارم امید وارم موفق باشمممممم   ...
31 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به romina می باشد