یه جورایی سه ماهگی
همینطوری با عقشم
رومینا جون خالش یه چن روزیه که یاد گرفته صداشو بده بیرون و صدای خودشو بشنوه نمیدونین با این کارا چه کیفی میکنه تازه برخلاف سنش که هنوز برای غلت زدن زوده رومینا خانمی تونسته غلت بزنه و همه مونو کلی متعجب کرده اصلا کلا تموم کاراش به سن و سالش نمیاد کم مونده بخواد کارای بزرگونه هم انجام بده والااا راسی باید بگم بعد از اون همه شوق و ذوق واسه گوشواره گوش رومینا کردن مامانش فک کرده گوشش درد میگیره گوشوارشو در اورده و گوش رومینا خانم بسته شده حالا این ینی چی؟؟؟؟ ینی دوباره باید نازه باباشو بکشیم و راضیش کنیم که دختر باید گوشاش سوراخ باشه دوباره از نو ...
نویسنده :
mahya
19:29
نسبتا بروز از رومینا خانمی!!!!!
رومینا جونم با گوشواره
بالاخره بعد از کلی چونه زدن با بابای رومینا بالاخره راضی شدن برن گوششو سوراخ کنن و الانم اینگار نه اینگار چیزی شده بچمون از قبلشم بیشتر داره میخوابه ایشالا در ادامه عکسای سیسمونیشو هم خواهم گذاشت ...
نویسنده :
mahya
20:19
در مورد رومینا
رومینا یه فرشته کوچولو که تقریبا اواخر مهر سال 93 خواهر فهمید که اونو بارداره و الانم که اواخر تیر 94 هستیم رومینا جونم یک ماهو هفت روزشه روز 24/خرداد/94 دنیا اومد و چه دنیا اومدن سختی داشت علاوه بر اینکه سر زایمان کلی مامانیشو اذیت کرد تقریبا یه هفته توی nicu بود و تو این مدت تموم خونواده مامانیش و باباییش یه چشمشون اشک و یه چشمشون خون بود واسه همین رومینا دیگه از قبلشم عزیز تر شد و سر بغل کردنش دعواس حالا هم تصمیم گرفتم یه وبلاگ بسازم و این عشقی که ما هممون بهش داریمو یه جورایی به اشتراک بزارم امید وارم موفق باشمممممم ...
نویسنده :
mahya
18:38